English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2535 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indent U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indenting U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indents U فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indent U فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indenting U فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
start off U شروع کردن شروع شدن
space ship U کشتی فضایی سفینه فضایی
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
purfle U حاشیه راتزئین کردن
fringe U حاشیه دار کردن
purfle U حاشیه دوزی کردن
fringes U حاشیه دار کردن
border U حاشیه دار کردن
bordered U حاشیه دار کردن
bordering U حاشیه دار کردن
tat U دارای حاشیه توری کردن
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margins U اندک حاشیه دار کردن
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
margin U اندک حاشیه دار کردن
faggots U ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
flounces U چین دار کردن حاشیه لباس
flounced U چین دار کردن حاشیه لباس
left justification U زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
flounce U چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing U چین دار کردن حاشیه لباس
lacevi U بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
set in U شروع کردن
embarks U شروع کردن
kick off <idiom> U شروع کردن
commenced U شروع کردن
commencing U شروع کردن
tee off U شروع کردن
commences U شروع کردن
set about <idiom> U شروع کردن
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
embark upon U شروع کردن
embark U شروع کردن
take up <idiom> U شروع کردن
put in hand U شروع کردن
to strike into U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
embarked U شروع کردن
embarking U شروع کردن
commence U شروع کردن
streek U شروع کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
launched U شروع کردن حمله
launches U شروع کردن حمله
get in on the ground floor <idiom> U ازابتدا شروع کردن
launch U شروع کردن حمله
launching U شروع کردن حمله
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
do up U شروع بکار کردن
blast-off U شروع بپرواز کردن
warm up U شروع کردن به کار
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
attempting to steal U شروع کردن به سرقت
blast off U شروع بپرواز کردن
To start from scratch . U از هیچ شروع کردن
to start U شروع کردن به دویدن
come to blows <idiom> U شروع به جنگیدن کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
to open fire U شروع به اتش کردن
tune up U شروع باواز کردن
set-to U با اشتیاق شروع کردن
open fire U شروع به تیراندازی کردن
set to U با اشتیاق شروع کردن
to gather way U شروع بحرکت کردن
to f. a laughing U شروع بخنده کردن
set-tos U با اشتیاق شروع کردن
to break into a run U شروع کردن به دویدن
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
pipe up U شروع به نی زدن کردن
to set about U شروع کردن مبادرت کردن بکاری
turn on <idiom> U روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
restart U بازاغازی دوباره شروع کردن
scratch the surface <idiom> U تازه شروع به کار کردن
attempted U قصد کردن شروع به جرم
attempt U قصد کردن شروع به جرم
trigger U شروع کردن حمله یاکار
to come to one's senses U شروع به فکر عاقلانه کردن
attempting to commit murder U شروع کردن به قتل عمد
to get to U شروع کردن دست گرفتن
begins U اغاز نهادن شروع کردن
begin U اغاز نهادن شروع کردن
attempting to commit rape U شروع کردن به تجاوز جنسی
come to one's senses <idiom> U شروع به فکر صحیح کردن
go off <idiom> U شروع به زنگ زدن کردن
attempting U قصد کردن شروع به جرم
triggered U شروع کردن حمله یاکار
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
triggers U شروع کردن حمله یاکار
attempts U قصد کردن شروع به جرم
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
to struck up U بهم زدن شروع بزدن کردن
to be fever began to a bate U تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
to get cracking U شروع کردن [به کاری] [اصطلاح روزمره]
to start quarrelling <idiom> U شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
to tie into something [ American E] U با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
take off U جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
to start an argument with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
load point U شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
to start a fight with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
to turn on the waters U یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
to get down to business U کار و بار را شروع کردن [اصطلاح روزمره]
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiated U اغاز کردن شروع کردن
initiating U اغاز کردن شروع کردن
launching U شروع کردن اقدام کردن
launches U شروع کردن اقدام کردن
launch U شروع کردن اقدام کردن
launched U شروع کردن اقدام کردن
initiate U اغاز کردن شروع کردن
push off <idiom> U ترک کردن ،شروع کردن
initiates U اغاز کردن شروع کردن
lead off <idiom> U شروع کردن ،باز کردن
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
initiation U شروع کار شروع
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
spatila U فضایی
isometric U فضایی
spacial U فضایی
cubic U فضایی
isometrics U فضایی
spatial U فضایی
three-dimensional U فضایی
space perception U ادراک فضایی
space medicine U پزشکی فضایی
space defense U پدافند فضایی
space relations U روابط فضایی
stereoisomer U همپار فضایی
space platform U پایگاه فضایی
space platform U ایستگاه فضایی
configurations U ارایش فضایی
space lattice U شبکه فضایی
stereoisomerism U ایزومری فضایی
stereoisomerism U همپاری فضایی
solid angle U زاویه فضایی
soild angle U زاویه فضایی
sky wave U موج فضایی
sky lab U ازمایشگاه فضایی
spacesuits U لباس فضایی
spacesuit U لباس فضایی
clearing out [of a place] U تخلیه [فضایی]
configuration U ارایش فضایی
solid geometry U هندسه فضایی
solid geometry U هندسه ی فضایی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com